- تازه رس
- نو رس تازه رسیده، جدید نو
معنی تازه رس - جستجوی لغت در جدول جو
- تازه رس
- نورس، تازه رسیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شادمان، با طراوت
خنده رو، گشاده رو، خندان، روباز، فراخ رو، بسّام، بشّاش، خوش رو، روتازه، طلیق الوجه، گشاده خد، بسیم
تازه رخسار، تازه رو
تازه دم کسی که تازه وارد کاری شده و هنوز خسته نشده استتازه دم: (لشکری که تازه نفس بمیدان فرستادند)
گل تازه گل نو شکفته، محبوب نوجوان
نو ویتوک (نو ویوتک عروس) نو اروس دختری که تازه بخانه شوی رفته باشد نو بیوگ
تازه رای نو اندیش نو بوشا صاحب فکر نودارای اندیشه تازه و روشن
کسی که تازه وارد کاری شده و هنوز خسته نشده باشد تازه نفس، چای و مانند آن که تازه دم کرده باشند
آنکه دارای دل جوان باشد
تازه بروت رتک آنکه ریش و سبلت وی بتازگی دمیده باشد نو خط
تازه کار
برگ تازه (درخت)، تر خرم پر طراوت جوان
ویژگی آنکه تازه زاییده
میوه ای که در سایه رسیده باشد
کسی که تازه به شغل و مقامی رسیده، تازه کار
ویژگی کسی که غازه به گونه های خود مالیده باشد، ویژگی آنکه گونه هایی به رنگ غازه دارد
پسری که تازه بر روی لبش مو روییده باشد، نوخط
چای که آن را تازه در قوری ریخته و دم کرده باشند، کسی که کاری را تازه شروع کرده و هنوز خسته نشده، تازه نفس
کسی که تازه به کاری مشغول شده و هنوز خسته نشده است، تازه دم
عروس، زنی که تازه ازدواج کرده، نوعروس، ویوگ، پیوگ، بیوگ، بیو، عروسه، گلین، بیوک
آنکه برخ خود غازه مالیده، آنکه صورتش غازه رنگ است